واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن، سپردن کاری یا چیزی به دیگری، برای مثال بلبلا مژدۀ بهار بیار / خبر بد به بوم بازگذار (سعدی - ۱۷۴) دست برداشتن از چیزی یا کاری
واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن، سپردن کاری یا چیزی به دیگری، برای مِثال بلبلا مژدۀ بهار بیار / خبر بد به بوم بازگذار (سعدی - ۱۷۴) دست برداشتن از چیزی یا کاری
رسم نهادن. سنت جدید گذاشتن. مرسوم کردن. نشان نهادن. متداول کردن. قانون و قاعده کردن: بردیم داغ شوق تو بر سینه یادگار رفتیم و رسم عشق به عالم گذاشتیم. ثنای مشهدی. در جستجوی یار دلازار کس نبود این رسم تازه را بجهان ما گذاشتیم. رهی معیّری. و رجوع به رسم نهادن شود
رسم نهادن. سنت جدید گذاشتن. مرسوم کردن. نشان نهادن. متداول کردن. قانون و قاعده کردن: بردیم داغ شوق تو بر سینه یادگار رفتیم و رسم عشق به عالم گذاشتیم. ثنای مشهدی. در جستجوی یار دلازار کس نبود این رسم تازه را بجهان ما گذاشتیم. رهی معیّری. و رجوع به رسم نهادن شود